اکنون هر چه در مورد فراانسان گرایان گفته شود, افرادی که می خواهند عملکرد بیولوژیکی خود را بهبود بخشند, که با آنچه در ژن هایشان در مورد آنها نوشته شده محدود نمی شوند, از جمله در مورد برنامه احتمالی پیری, این نوع مردم از زمان تمدن وجود داشته اند. شاید حتی قبل از آن. من نمی دانم در فرهنگ های بسیار متفاوت چگونه است, مثل چین, به عنوان مثال, اما در قسمت ما از جهانحماسه گیلگمش گواه این میل است, قیام علیه مرگ. در عصری که مرگ می تواند به طرق مختلف رخ دهد, و افراد کمتری نسبت به الان پیر خواهند شد, ترس از مرگ در درجه اول از ترس پیری ناشی می شد. پیری حکم قطعی بود... به مرگ. اگرچه آنها در مورد افرادی صحبت می کردند که بسیار طولانی زندگی می کردند یا هنوز هم زندگی می کردند. درحماسه گیلگمش صحبت از راه حل است, که گیلگمش متوجه می شود, اما موفق به اعمال آن نمی شود. او مجبور بود روزهای زیادی را نخوابد. نمی دانم کم خوابی نماد چیست, که همه داستان های باستانی تفسیری دارند که درک آن برای ما دشوار است, به خصوص که آنها به افراد مسن تر مربوط می شوند, احتمالاً از فرهنگ های دیگر. اما اگر کمبود خواب به معنای قطع نشدن برخی فرآیندهای بیوشیمیایی باشد, اجازه ندهید متوقف شوند, من تمایل دارم بر این باورم که شهود پیشینیان اشتباه نبوده است. و کتاب مقدس می گوید که مردم یاد خواهند گرفت که برای همیشه زندگی کنند. یاد خواهند گرفت, به خصوص که آنها به این شکل برنامه ریزی شده بودند. پیری و مرگ عذاب الهی بود.
زیست شناسی مدرن درستی آنها را ثابت می کند. باکتری ها پیر نمی شوند و از نظر تئوری ... جاودانه هستند. مطمئنا, می تواند توسط عوامل محیطی از بین برود, از قند ساده یا الکل گرفته تا تشعشعاتی که حتی ما را برنزه نمی کنند. اما در شرایط خوب به طور نامحدود زندگی می کنند. تکثیر می شوند, این درست است. زیرا برای آنها زندگی از تولید مثل جدا نیست. آنها ژنوم شما را تکرار می کنند و کپی می کنند (تقریبا) کل ژنوم همیشه. منظورم این است که من هر کاری را که می دانم شبانه روز انجام می دهم, و در صورت نیاز, چیزهای جدید هم یاد بگیر, که سپس با تمام اقوام و دوستان خود در اطراف به اشتراک می گذارند. یعنی مقاومت در برابر آنتی بیوتیک ها, متابولیزه کردن انواع مواد عجیب و غریب و غیره.
اما هر چقدر هم که آنها در سیاره ما که بهشت آنها بود، خوشبخت زندگی کردند, یک روز آنها شروع به تکامل کردند. اتفاقی افتاد. موجودات پیچیده تری ظاهر شدند, که دارای مواد ژنتیکی محصور در کپسول های داخل سلولی بود, در داخل سلول شناور نیست, و سلول چندین محفظه داشت, جایی که واکنش های تخصصی صورت گرفت, مانند تولید انرژی سلولی. صرف نظر از مکانیسم هایی که این اتفاق افتاده است (که چندین فرضیه وجود دارد, برخی از همزیستی ها ممکن است درگیر باشند, به گفته برخی) آنچه در نگاه اول به دست آمد بهره وری انرژی بود. جایی برای همه واکنش ها نبود. اکنون پیری آغاز شده بود? سخت است بگوییم که آیا در شکل ما می دانیم. مدتی گذشت, موجودات چند سلولی ظاهر شد, این بار با سلول های تخصصی, نه فقط محفظه های سلولی. اما پیری هنوز قطعی نبود. اما یک روز دیگر, چند وقت پیش 650 برای میلیون ها سال, انفجار گونه های جدید, برخی حتی در حال حاضر نیز وجود دارند, ظاهر شد. و بله, برخی شروع به پیر شدن کردند, اگرچه درک این موضوع برای ما بسیار دشوار است.
برای دانستن اینکه آیا یک گونه در حال پیر شدن است یا خیر, ما دو معیار داریم, توسط Finch و Austad فرموله شده است: افزایش مرگ و میر در طول زمان و کاهش باروری, همچنین با گذشت زمان. من جنبه ضعیف این معیارها را در کتابم مورد بحث قرار دادمحلقه های گمشده در پیری, در میان دیگران. میزان مرگ و میر در انسان نیز با افزایش سن به طور پیوسته افزایش نمی یابد. حداکثر مرگ و میر در نوجوانی است, و حداقل نرخ بین 25 و 35 ساله. مطمئنا, بستگی به شرایط محیطی داره. اوج دیگری در مرگ و میر, به خصوص در گذشته, سال اول زندگی بود. از سوی دیگر, ما به تولید مثل به عنوان تاج زندگی نگاه می کنیم. مطمئنا, اگر تولید مثل نبود, گفته نمی شود. یعنی در شرایط پیری دیگر زندگی وجود نخواهد داشت, اما نه تنها. با این حال, ارگانیسم ها تمایل دارند تولید مثل را تحت استرس قربانی کنند. محدودیت کالری, شناخته شده برای تغییر طول عمر در بسیاری از گونه های ژنتیکی متنوع, بر باروری تاثیر می گذارد. و اکثر موجودات (با توجه به عشقی که خدا به سوسک ها داشت) آنها بیشتر زندگی خود را به عنوان لارو زندگی می کنند, نه به عنوان بزرگسالانی که توانایی تولید مثل دارند, شاید معیار باروری را باید با احتیاط بیشتری نگریست. اگرچه می توانم بر اساس شواهد بگویم که حتی باروری حیوانات پیر را می توان با برخی درمان های افزایش دهنده زندگی بهبود بخشید., حداقل اگر موش هستند.
پیری چه می شود? جالب است بدانیم مردم در دوران باستان چه فکر می کردند, احتمالاً کسانی که از فرهنگ های دور هستند. همچنین باورها و آزمایشات جدید ناسازگاری وجود داشت, اما به دلیل کمبود دانش وثیقه شکست خورد. به عنوان مثال, پیوند غدد از حیوانات زمانی بود, در نیمه اول قرن بیستم, در مد. فقط اندام های پیوندی در حال تحلیل رفتن بودند, به دلایل بسیار آسان برای حدس زدن ... اکنون. جالب است که در جایی نزدیک به ما, الان اسلواکی چیه, یک نجیب مجارستانی از تبار شاهزادگان ترانسیلوانیا, توصیه جادوگر, او معتقد بود که اگر در خون زنان جوان غسل کند، جوانی خود را باز خواهد یافت. "آزمایش", که نمی توانیم به صحت آن قسم بخوریم, منجر به جنایات بسیاری می شد که بستر واقعی آنها بود (شاید هم سیاسی) ما او را نمی شناسیم. نتایج ظاهر نمی شود. اما حتی اگر هیچ چیز واقعی در کل داستان وجود نداشته باشد (به احتمال زیاد), فرضیه باقی می ماند, احتمالا محبوب, که معلوم می شود واقعی است. خون حیوانات جوان در واقع اثرات مثبتی بر حیوانات پیر دارد. یعنی پیری را کند می کند. برعکس این قضیه صادق است? ظاهرا همینطور است. آزمایش هایی از این نوع تا حدودی جدید هستند, اما او این ایده را داشت 150 ساله. با این حال, حاشیه ای بود.
یک فرضیه مهم, که یک کار تاریخی بزرگ ایجاد کرد, از رادیکال های آزاد است. همه چیز با رادیواکتیویته شروع شد, کشف بزرگ آغاز قرن بیستم, که نشان می داد در فیزیک همه چیز شناخته شده نیست, همانطور که اعتقاد بر این بود. این پدیده فیزیکی تازه کشف شده قرار بود اثرات درمانی زیادی داشته باشد. پیر کوری بسیار هیجان زده بود, و روی خودش آزمایش کرد. این چیزی است که در واقع او را به پایان رساند. وقتی گاری حامل کلم به او برخورد کرد, او قبلاً از نظر جسمی و روحی بسیار ضعیف بود. وضعیت نامطمئن او او را محکوم کرد. رادیواکتیویته خود را در درمان سرطان تثبیت کرده است. شاید اگر این اتفاق نمی افتاد بهتر بود.
اما یک کشف دیگر, این بار از زیست شناسی, به ایجاد این فرضیه کمک کرد. ایولین فاکس کلر صحبت می کندرازهای زندگی, اسرار مرگ در مورد تلاش زیست شناسان برای کسب اعتبار, که می خواستند رشته خود را به چیزی دقیق و مهم مانند فیزیک تبدیل کنند. سپس کشف ساختار دو رشته ای DNA (به نام "مولکول زندگی"), تاثیری را که می خواستند داشت. واتسون و کریک با این کشف اعتبار دارند, اگرچه این واقعیت که آنها به یک تصویر پراش اشعه ایکس نگاه کردند, به دست روزالیند فرانکلین (در واقع توسط یکی از شاگردان او), برای درک ساختار تعیین کننده بود, پس از اینکه پائولی به شدت شکست خورد. طبیعت کمک کرد که اعتبار این کشف با حضور یک زن خدشه دار شود. فرانکلین قبل از اهدای جایزه نوبل بر اثر سرطان تخمدان درگذشت.
آیا DNA مولکول حیات بود؟? نه خیلی دور. ویروس های DNA, مانند RNA ها, آنها تا آنجا که می توانند بی گناه هستند. بدون سلول هایی که آنها را سنتز کنند، آنها مطلقاً هیچ کاری انجام نمی دهند. حالا می توانیم بگوییم که پریون, یک پروتئین غیر طبیعی, که با معمولی تفاوتی ندارد مگر در نحوه تا شدن, می توان آن را مولکول حیات نامید.
جستجوی ژن های پیری, مانند بسیاری از بیماری های نادر در حال حاضر 100 سال یا حتی کمتر, این معدن دیگری است که در آن راه حلی برای پیری جستجو می شود. از این ایده شروع می شود که یک برنامه پیری وجود دارد. میلیونها نفر صرف جستوجوی ژنهایی میشوند که باعث پوسیدگی و مرگ ارگانیسمها پس از بیفایده شدن میشوند., یعنی بعد از تکثیر. به سوال منطقی, اگر برای ارگانیسم ها بهتر نبود خیلی بیشتر تولید مثل کنند, بدون پاسخ. مطمئنا, بازتولید یک مصالحه در طراحی است, که ممکن است بر عملکردهای دیگر تأثیر بگذارد. اگرچه در بیشتر گونه ها کاهش تولید مثل با افزایش سن وجود دارد (این یک معیار پیری است), به طور کلی، این تخریب بدن است که بر تولید مثل نیز تأثیر می گذارد. معلوم می شود که دلیل جستجوی آن ژن ها چیز دیگری است, پیر نمی شود: به همین دلیل زیست شناسی اکنون بیشتر ژنتیک است, و محققین زیادی در این زمینه فعالیت دارند, از ژنتیک است. مطمئنا, ژن ها بر رشد تأثیر می گذارند, فرآیندهای متابولیک, و مطمئناً آنها می توانند بر پیری نیز تأثیر بگذارند. تغییر برخی از ژن ها بر سرعت پیری تأثیر می گذارد. اما سخت است باور کنیم که ژن های پیری در جایی غیر از درخواست های کمک هزینه وجود داشته باشند. والری چوپرین، متخصص پیری، توجه من را به این واقعیت جلب کرد. تحقیقات برای کمک هزینه انجام می شود, نه برای نتایج واقعی.
اما پیری چه چیزی می تواند باشد جز چیزی که با تشعشعات یونیزان و DNA مرتبط است? مطمئنا, داشتن انرژی بالا, پرتوهای یونیزان ساختارهای DNA را از بین می برد. آنها جهش ایجاد می کنند, این درست است. رادیکال های آزاد, مسئول پیری, آنها گونه های بسیار کوتاه مدت و بسیار واکنش پذیر هستند. ازن و پرهیدرول از جمله آنها هستند. آنها توسط موجودات زنده تولید می شوند, به خصوص آنهایی که تنفس سلولی دارند. رادیکال های آزاد در میتوکندری تولید می شوند. فقط همین, برخلاف آنچه قبلاً تصور می شد, اگرچه میتوکندری ها تحت تأثیر پیری قرار می گیرند, و همچنین سیستم هایی که در برابر رادیکال های آزاد محافظت می کنند, جهش ها مشکل بزرگ پیری نیستند. آنها تقریباً به همان اندازه رشد نمی کنند. ناگفته نماند که برخی از مواد با اثر پرواکسیدانی قوی باعث افزایش طول عمر کرم ها می شوند... اما بیایید به باکتری ها فکر کنیم.. آنها پیر نمی شوند, و به تشعشعات یونیزان بسیار حساس هستند. مطمئنا, آنها می توانند در اثر رادیکال های آزاد بمیرند. آنها همچنین دارای سیستم آنتی اکسیدانی هستند. ما نیز از برخی از آنها بهره مند هستیم, یعنی مقداری ویتامین. اگرچه داده های زیادی جمع آوری شده است که با این فرضیه در تناقض است, آنتی اکسیدان ها هنوز هم فروش بسیار خوبی دارند. درمان های آنتی اکسیدانی حداکثر طول عمر را افزایش نمی دهند, اگرچه آنها در مدت متوسط تأثیر دارند. پرتوهای یونیزه کننده سلول ها را از بین می برد. از طریق قرار گرفتن در معرض نور خورشید نیز قابل مشاهده است. اما آنها تنها نیستند.
درمانی که میانگین و حداکثر طول عمر را افزایش می دهد، محدودیت کالری است. بسته به گونه, یعنی رژیم غذایی با تمام مواد مغذی, اما با انرژی کمتر (کالری). تاریخچه او نیز بحث برانگیز است. نویسنده آزمایشات, کلایو مک کی (1898-1967, بسیار متواضع در طول عمر) او از رشته دامپروری بود. ساخته شده در دهه 30, تا حدودی مورد غفلت سایر محققان قرار گرفته است. اما ایده ها قدیمی تر بودند. در نیچه اشاراتی به شهروندی با عمر طولانی پیدا کردم که ادعا می کرد آنچه را که ما اکنون رژیم غذایی محدود می نامیم راز اوست.. به نظر من نقدهای نیچه جالب است.
محدودیت کالری بخشی از چیزی است که هورمسیس نامیده می شود, یعنی استرس متوسط. و ایده های مربوط به هورمسیس قدیمی تر هستند. اما یک دلیل «جدی» برای به حاشیه راندن آنها وجود داشت: مکانیسم آنها شبیه چیزی است که بسیار بحث برانگیز است: هومیوپاتی! من اینطور فکر نمی کنم, اما هر کاری که انجام می دهید ممکن است شبیه یک خرافات از چه کسی باشد. اگر هومیوپاتی خرافه است, شما هیچ ترسی ندارید که ممکن است شما را به خطر بیندازد. با توجه به نظریه های فعلی, هومیوپاتی شبه علم است. اما... در دهه 70 قرن نوزدهم, زمانی که تصور می شد دیگر حتی ارزش مطالعه فیزیک را ندارد, که چیزی برای کشف نداری (همانطور که ماریو لیویو می گویداشتباهات درخشان) شاید عکس گرفتن از استخوان ها یک خرافات به نظر می رسید. اگر فقط می فهمیدم که هومیوپاتی واقعاً کار می کند, من تعجب می کنم که چه پدیده ای وجود دارد. اگر منطقی باشید نمی خواهید ثابت کنید که در حزب غیر منطقی ها نیستید, اما برعکس, شما سعی می کنید تعصب نداشته باشید و آنچه را که نمی دانید اصلاح کنید.
دیگر امیدهای بزرگ برای درمان پیری تلومراز و سلول های بنیادی است. من می دانم که در اوایل کارم در مورد سلول های بنیادی بسیار هیجان زده بودم. اما مردان باتجربه از مدهای بسیاری که در علم دیده بودند به من گفته اند و چیزی از آنها باقی نمانده است. آنچه در واقع به دنبال آن است، حل مشکل از طریق یک راه حل بسیار قابل فروش است. در واقع، تنها راه حل قابل فروش است, این واقعا مهم نیست که چقدر آن را حل می کند. مطمئنا, چیزی در مورد تلومروز و سلول های بنیادی وجود دارد, که در مقالاتم و در مقالاتم به طور مفصل توضیح داده امحلقه های گمشده در پیری.
آنچه من در کنگره های متعدد متوجه شده ام این است که نادر است, خیلی به ندرت, فردی با روحیه انتقادی ظاهر می شود که در مورد ایده های مد روز حرف درستی می زند. اما زمانی که او راه حلی ارائه می دهد, آسمان در حال سقوط است. بسیار سخت است که با انتقاد معتبری روبرو شوید, برای تحلیل واقعیت ها, و آوردن پارادایم دیگری حتی سخت تر است. من سعی کردم این کار را انجام دهم, فراتر از همه مدل ها و همه پیش داوری ها نگاه کنیم, اما بیشتر نگاه کردن به زندگی به زبان ماشین. طبق فرضیه من (نیز منتشر شده درپیوندهای گم شده…), پیری محصول فرعی تکامل است, نوعی سازگاری با بحران. چیزی به نام برنامه پیری وجود ندارد, اما یک برنامه (یا بیشتر) واکنش بحران. ما دوست داریم فکر کنیم که انسان در اوج آفرینش است و تکامل به سمت کمال می رود. نه, تکامل، مبادله بر مبادله ایجاد می کند, ژنده پوش روی پارچه. و به سختی شخصیت های پیچیده را از دست می دهد. باور اینکه انسان ژن های کمتری نسبت به برخی از بی مهرگان دارد، برای یک خارجی سخت است. ما هوش مهره داران را فوق العاده می دانیم, به ویژه پستانداران و پرندگان, اما هوش فقط یک ویژگی است که این موجودات می توانند به بحران ها پاسخ دهند (یا می توانم از آنها فرار کنم).
بحران های تاریخ طبیعی با یک انفجار تکاملی به دنبال داشته است. انقلاب پرکامبرین, که در بالا در موردش صحبت کردم, این یک نمونه است. این قانون اخیراً حفظ شده است. بحران های اقلیمی در طول انسان سازی ثبت می شوند, تناوب بین دوره های قحطی و فراوانی نسبی ("تمدن گرسنگی/ رویکردی دیگر به انسان سازی"). انسانسازی بر پیری نیز تأثیر داشته است? و. انسان از بیماری هایی رنج می برد که در نزدیک ترین نخستی ها وجود ندارد یا نادر است. شخصی مشاهده کرده بود که هیچ حیوانی در پیری اینقدر ضعیف نمی شود.
پیری نوعی دم مارمولک تکاملی خواهد بود. مارمولک دم خود را در چنگال مهاجم رها می کند. به هر حال, او دیگری رشد می کند. om هیپرکلسترولمی, دیابت, آنها علائم پاسخ گرسنگی هستند. همه تعجب می کنند که چرا آمریکایی ها اینقدر چاق هستند. بسیاری از نوادگان کسانی هستند که در کشتی مرگ هستند, یعنی بازماندگان فقیر قحطی ایرلند, از قرن 19. برخی هرگز پایین نیامدند, دیگران حتی نتوانستند صعود کنند. احتمالاً پدربزرگهای مردمان با عمر طولانی امروزی با تحلیلهای بینقص حتی زمانی برای صعود نداشتند.. صحبت از جستجوی ژن های چاقی است, وقتی الان 50 برای سال ها والدین آن افراد عادی به نظر می رسیدند. و دیابت نوع دوم بیماری بسیار نادرتری بود.
جزئیات در مورد ژن های طول عمر این است که تنها گروه خونی مرتبط با طول عمر، نوع B است. برای همه جمعیت ها معتبر است. من علاقه مند بودم زیرا فکر می کردم این یک اثر پیوندی با ژن های دیگر است, مربوط به یک مهاجرت خاص. اما یک مطالعه نشان می دهد که افراد مبتلا به نوع B بیشتر در معرض مرگ در بیمارستان به دلایل دیگر هستند. اگر گروهی با سیالیت خون بیشتر همراه باشد, انعقاد معیوب به دنبال تصادف... در مورد این موضوع چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد, اما نتیجه گیری, با توجه به این فرضیه (و تاریخ های متعدد) این است که, اگر از خانواده ای با عمر طولانی هستید, باید در نظر داشته باشید که چیزی که دیگران را سریع می کشد ممکن است شما را نکشد یا آهسته تر شما را بکشد, اما ممکن است چیزی شما را بکشد که دیگران را نکشد.
می تواند پیری را درمان و از آن جلوگیری کند? و. هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید نه. واکنش های شیمیایی برگشت پذیر هستند. برگشت ناپذیری از این واقعیت ناشی می شود که واکنش دهنده ها ناپدید می شوند. در حیوانات پیر, و همچنان زشت, چگونه آن را انجام می دهیم, به هر حال واکنشها بیثباتی وجود دارد. اما می توانید برخی را که تحت تأثیر قرار می گیرند تحریک کنید. امکان پذیر است. و با پول کم, من اضافه می کنم. حداقل به این ترتیب می توان میانگین و حداکثر طول عمر را در موش افزایش داد. با هر 20-25% به شاهد. و باروری…
چگونه مردم اکنون پیری را درک می کنند? بیشتر, به خصوص کسانی که در زمینه پزشکی هستند, فکر نمی کنم کاری بشود کرد. پیری بیماری محسوب نمی شود, اگرچه این بیماری با مرگ و میر است 100%. همکاران پزشکی, اما نه تنها, مدام به خودم می گویم پیری را متوقف کن, برای مقابله با یک بیماری, با آن موفقیت بیشتری خواهم داشت. گروه های زیادی در شبکه های اجتماعی وجود دارد, درست است که جمعیت زیادی ندارد, از افرادی که می خواهند صورتشان پیر نشود, فراانسان گرایان و گونه های مشابه. اما در واقع بیشتر آنها دلیل و دلیلی برای معاشرت دارند. اگر این علت از بین برود، بسیار ناراحت می شوند. آنها به هر چیزی که با تعصبات آنها جور در نمی آید با شک و تردید بزرگ نگاه می کنند. مثل هر زمینه ای, هنگامی که شما راه یا محصول را دارید، این فقط اولین قدم است. رسیدن به تولید سخت ترین کار است. در این مورد، هنوز یک رویکرد اصلی مورد نیاز است. امیدوارم پیداش کنم.
حقیقت در مورد شرکت هایی با سرمایه های میلیاردی چیست؟? جودیت کامپیسی, یک محقق در این زمینه, جلب توجه می کند که آن پول را به آنها ندهید, که هیچی ندارند. من هم همین را می گویم, اما برای اکثر کسانی که ادعای پول تحقیق می کنند و شکایت دارند که به دلیل نداشتن پول به نتیجه نمی رسند صادق است. مطمئنا, بدون پول خیلی سخته, اما بدون ایده و درک غیر ممکن است.
در پایان، می خواهم کمی در مورد تعصبات در مورد پیری صحبت کنم. نسبیت پیری. پیری با آنچه در یک قرن پیش بود متفاوت است? بله و خیر. همانطور که من صحبت کردم, برخی از بیماری های دژنراتیو, کم و بیش با پیری مرتبط است, نادر بودند. اما آنها وجود داشتند, بسیاری از آنها از دوران باستان گواهی شده است. مردم زندگی می کردند (بسیار) به طور متوسط کمتر. چرا? عفونت های غیر قابل درمان و به خصوص شرایط بسیار سخت کار و زندگی. در واقع, انقلاب صنعتی, یعنی مهندسان و کارگرانی که در زیست شناسی خوب نیستند, آنها بهترین متخصصان پیری بودند. اگرچه در دوران پیش از صنعتی شدن مردم بیشتر عمر می کردند و قد بلندتری داشتند. انقلاب صنعتی در کوتاه مدت به وقوع پیوست (تاریخی) با شرایط غیر انسانی کار. اما در زمان, همه چیز در دسترس تر شده است, راحت تر. بعد از جنگ جهانی دوم, با پیشرفت های جدید اقتصادی و فناوری, افزایش امید به زندگی در بسیاری از کشورها مشاهده می شود. در ضلع شرقی پرده آهنین، این افزایش امید به زندگی در مقطعی به اوج خود می رسد. آنچه فراتر از آن شناخته می شد به عنوان انقلاب قلبی عروقی شناخته می شد. داروهای بیماری های قلبی عروقی طول عمر را تقریباً افزایش داده اند 20 ساله. در واقع در دیکتاتوری های لنینیستی (نام صحیح کشورهای سوسیالیستی), مراقبت از انسان فقط روی کاغذ بود. در واقعیت, شرایط زندگی و کار بسیار سخت بود. مردم نابود شدند, خسته از کار و کمبود استراحت, زندگی ناسالم, تحقیر. یکی از همکاران پزشک به من در مورد بیماری های شغلی باورنکردنی گفت که کسانی که در کارخانه های چائوسیستی کار می کردند متحمل شدند.. یک چیز شناخته شده در آن زمان این واقعیت بود که رستگاری دیگر از بالا به بیماران نمی رسید 60 ساله. یادمه وقتی خیلی کوچیک بودم و بچه ام گریه میکرد چون دکتر گفت بمیر, که او خیلی پیر بود. او ماهی داشت 70 ساله, معنی. بعد از انقلاب هم چنین اتفاقی افتاد. بیماری قلبی عروقی به عنوان یک عارضه جانبی طبیعی پیری در نظر گرفته شد.
نحوه نگرش به سالمندی رابطه مستقیمی با سطح فکری یک جامعه داشت. یونانیان باستان دیدگاهی بسیار شبیه به پیری ما داشتند. تو پیر شدی از 60 ساله, وقتی خدمت سربازی تمام شد. بسیاری از آثار معروف دوران باستان توسط افراد فراتر از آن ساخته شده است 70, 80, حتی 90 ساله. اما در فرانسه قرن نوزدهم, پیری چیزی بود که باید پنهان می شد, سالمندان تنها باری بر دوش جامعه هستند, و به هر حال کهولت سن شروع می شد 50 ساله. ما در حال حاضر از هر نظر بهتر از گذشته پیر می شویم? نه. جدا از اپیدمی دیابت, چاقی, بیماری های قلبی عروقی, باروری به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد. در قرن 19, طبیعی بود که زنان تا قبل از زایمان زایمان کنند 48 ساله, تعداد کمی بالاتر از این سن بودند, اما آنها وجود داشتند. اگرچه زنان فقیر و پرکار در سنین پایینتر باروری خود را از دست میدادند.
اما در حال حاضر در مورد شرایط واقعی زندگی در مورد امید به زندگی چقدر صحبت می شود, مخصوصا سالم? اگرچه مطالعاتی وجود دارد که نشان می دهد استرس ناشی از فقر است, تحقیر, عدم حمایت عاطفی, خطرناک تر از رژیم غذایی پرچرب هستند, به عنوان مثال! اما چنین ایده هایی قابل فروش نیستند. ما نمی توانیم سیاستمداران را به خاطر عمر کوتاهشان مقصر بدانیم.